به آسمان نگاهم طلوع نکرد خورشید
بجز فروغ نگاهت که بر دلم تابید
کویر تشنه من را کسی نکرد سیراب
بجز کلام بارانیت که بر دلم تابید.
و مهر توست که بر این دل جوانه زده
چنین طراوت سبزی کسی نخواهد دید
به پای مهر تو گر من نثار نمایم جان
چنان پر کاهی ز خرمنی پاشید .
ز بوی حضور تو جان شد عطر آگین
که شاپرک دل در آن می رقصید
کبوتر دل که بال و پر نداشت
به بال شعر تو اکنون به آسمان کوچید .
:: بازدید از این مطلب : 807
|
امتیاز مطلب : 245
|
تعداد امتیازدهندگان : 62
|
مجموع امتیاز : 62